کی بهم گفت میخوای بری بهشت؟
گفتم نه،
اونجا فقط جای مادراس!!!
گفت:
مگه نمیخای کنار مادرت باشی؟
گفتم:
نه دیگه... این دنیاشو ازش گرفتم، جوونی و روزای خوبشو واسم گذاشت!!!
پیر شد تا من جوون شم
زشت شد تا من خوشگل شم
غصه خورد تا من بخندم
کهنه پوشید تا من نو باشم
گرسنه خوابید تا من حسرت چیزی رو نخورم
دیگه نمیخوام تو بهشت هم شب و روز حواسش به من باشه......
بذار حداقل اونجا برا خودش با تمام عشق خدائی راحت زندگی کنه!
خدایا سلام
ما بيـــــدار شديم
سرحاليم
اميــد داريم
و می خنديم
اينهــــا همه از کرم توست
ﺧﺪﺍﻳﺎ
ﺩﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﻫﺮ روز :
به ﻓﻜﺮﻣﺎﻥ ، ﻣﻨﻄﻖ
ﺑﻪ ﻗﻠﺒﻤﺎﻥ ، ﺁﺭﺍﻣﺶ
ﺑﻪ ﺭﻭﺣﻤﺎﻥ ، ﭘﺎﮐﯽ
ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ ، ﺁﺯﺍﺩی
ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻬﺎﻳﻤﺎﻥ ، ﻗﺪﺭﺕ
ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻴﻤﺎﻥ ، ﻋﺸﻖ
ﺑﻪ رفاقتمان ، ﺗﻌﻬد
ﻭ ﺑﻪ ﺗﻌﻬﺪﻣﺎﻥ ، ﺻﺪﺍﻗﺖ
ﻋﻄﺎ ﻓﺮﻣﺎ
روز خوبی رو براتون ارزومندم
@hlgole
بهِ سَلامَتیهِ مادَرَم
بی مِنَت بُزُرگَم کَرد
بی مِنَت مِهرَبونـــــــیْـــاشو خَرجَم کَرد
بی مِنَت عُمرِشو بهِ پْام ریختـــــــــْ
بی مِنَت اَز خوابِش زَد تا مَن راحَت بِخوابَم
بی مِنَت غَذا دُرُسْــت کَرد جَلُومْ گُذاشت
بی مِنَت لِباساموُ شُسْت
بی مِنَت قُربونْ صَدَقَم رَفْت
بی مِنَت آرِزْوهاشُو باهام تَقْسْیمْ کَرْد
بی مِنَت لِباسامُو اُتو کَرْد
بی مِنَت بهِ حَرْفامْ گوشْ دادْ
بی مِنَت بِهْتَرینارُو بَرامْ خواسْت
بی مِنَت بوسَمْ کَرْدْ
بی مِنَت جَوونیشُو بهِ پامْ ریختْ
بی مِنَت عاشِقانِه تَرینْ لَحَظاتِشُو بَرامْ گُذاشتْ
بی مِنَت دوسَم دارِه
بی مِنَت بِهِتْ میگَمْ مادَرَمْ عاشِقانِه دوسِتْ دارَمْ
می خواهم مثل قدیمی ها خوشبخت باشیم
یک خوشبختی ساده ی دوست داشتنی
یک ایوان و عصرهای جمعه
تکیه دادن به یک صندلی
و زیر لب زمزمه کردن یک شعر ...
شنیدن صدای بازی بچه ها
صدا کردن نام تو
جانم شنیدن های تو ...
و هزاران حرف نگفته را با یک نگاه با یک سکوت ،گفتن
می خواهم تمام قانون های این زندگی های امروزه را دور بی اندازم از نو
قدیمی شوم و به مادربزرگ پیرم بگویم:
راست می گفتی جان دل قدیمتر ها
"تعهــــد" حرمت داشت
و "عشـــق" عشق بود ... !
عشق و دوست داشتن
دوست داشتن، عشق و اردات و ایمان دو روح آشنای خویشاوند است.
دو انسانی که جز آن خمیرهی صمیمی و ناب و منزهی که منِ انسانی خالص هر کسی را میسازد،
هیچ مصلحتی و ضرورتی آنان را به یکدیگر نمیپیوندد.
پیوندی که نه طبیعت، نه خلقت، بلکه تنهایی میان دو تنهای خویشاوند، بسته است.
دوست داشتن از عشق برتر است.
عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی؛
اما دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت، روشن و زلال.
عشق بیشتر از غریزه آب میخورد و هرچه از غریزه سرزند بیارزش است
و دوست داشتن از روح طلوع میکند و تا هرجا که یک روح ارتفاع دارد دوست داشتن نیز همگام با آن اوج مییابد.
عشق با شناسنامه بیارتباط نیست و گذر فصل ها و عبور سالها بر آن اثر میگذارد؛
اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی میکند و بر آشیانهی بلندش روز و روزگار را دستی نیست.
عشق در هر رنگی و سطحی، با زیبایی محسوس، در نهان یا آشکار رابطه دارد؛
اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج و جذب زیباییهای روح که زیباییهای محسوس را به گونهای دیگر میبیند.
عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن.
عشق بینایی را میگیرد و دوست داشتن میدهد.
عشق یک فریب بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بیانتها و مطلق.
عشق همواره با شکآلوده است و دوست داشتن سراپا یقین است و شک ناپذیر.
از عشق هرچه بیشتر مینوشیم، سیراب تر میشویم و از دوست داشتن هر چه بیشتر، تشنه تر.
عشق هرچه دیرتر میپاید کهنه تر میشود و دوست داشتن نوتر.
دکتر علی شریعتی
بیا متفاوت باشیم
همسفر!
در این راه طولانی، که ما بیخبریم و چون باد میگذرد، بگذار خرده اختلافهایمان باهم، باقی بماند.
خواهش میکنم! مخواه که یکی شویم؛ مطلقاً یکی.
مخواه که هرچه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم
و هرچه من دوست دارم، به همان گونه، مورد دوست داشتن تو نیز باشد.
مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم، یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را و یک شیوهی نگاه کردن را.
مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقهمان یکی و رویامان یکی.
همسفر بودن و همهدف بودن، ابداً به معنای شبیه بودن و شبیه شدن نیست
و شبیه شدن، دال بر کمال نیست، بل دلیل توقف است.
عزیز من!
زیر سقف آسمان لایتناهی حکومت تو
خدایا چشمانم آرامشی می خواهد به رنگ عشق
رنگی که تو به در و دیوار دنیا پاشیده ای
تا بوی بهشت در زمین پراکنده شود
تا نگاه و نگرانیم تارش از عشق باشد و پودش از دوستداشتن
خدایا هوای عاشق ساده دلخوش به خودت را داشته باش
فراموش کن طوفان سخت دیشب را
ونگاه کن خورشید امروز چه زیبا لبخند میزند
امید یعنی
بی کسیهایت را به پشت بلندترین کوه پرتاب کن
فراموش کن تنهاییت را و عاشقانه ای بساز زیبا به نام او که دوستش داری
امید یعنی تو
تویی که آمدی تابیاد بیاورم هستم -زنده ام و نفس میکشم
بیاد بیاورم عاشقم
بیاد بیاورم خودم را کجای این راه پرنشیب گم کرده ام
ای دوست!
تو همان شقایق معروف شعر خوب سهرابی!
تا تو هستی زندگی باید کرد…..
اگر زنی را دوست داری ....
خالی مکن…
هــمـانـطـورکــه خــوردن شــراب حــرام اســت ،
خــوردن غــصـه هــم حـــرام اســت
و خـــوردن هـیـچ چــیـز مــثـل خــوردن غــصـه حــرام نــیـسـت .
اگـر مــا فـهـمیدیــم کــه جـهان دار عــالم اوســت
دیــگـر چـه غصــه ای بــایـد بخـــوریـم ؟
"دکتر الهی قمشه ای"
چه مردی به همسرش خیانت نمیکند؟!
یك تحلیل جدید از جریانهای اجتماعی نشان
میدهد كه مردان با هوش به دلیل رشد تكاملی،
كمتر به همسران خود خیانت میكنند.
محققان در یك دانشگاه انگلیسی با انجام تحقیق
جدیدی دریافتهاند، مردانی كه ضریب هوشی
بالاتری دارند، به تك همسری و وفاداری طبیعی
ارزش و بهای بیشتر میدهند، اما به نظر
میرسد كه این ارتباط بین ضریب هوشی و
وفاداری جسمیدر زنان دیده نمیشود.
وقتی چیزی در حال تمام شدن باشد:
يک لحظه آفتاب در هوای سرد غنيمت میشود.
خدا در مواقع سختيها تنها پناه میشود.
يک قطره نور در دريای تاريکی همهی دنيا میشود.
يک عزيز وقتی که از دست رفت همه کس میشود.
پاييز وقتی که تمام شد٬ به نظر قشنگ و قشنگتر میشود…
قدر داشتههایت را بدان و سپاسگزار پروردگارت باش!
عزیزانت را در آغوش بگیر، بگو که چقدر آنها را دوست داری!
به زندگیات عشق بورز و زیبا زندگی کن…
فرصتها را از دست نده!
زندگی آنقدرها هم طولانی نيست…
شاید فردایی نباشد!
قدرش را بدان!
مقام پدر در قرآن فرمان الهي: از احترام به پدر تا اطاعت او
بررسي جايگاه و مقام پدر در قرآن فرمان الهي: از احترام به پدر تا اطاعت او همواره از نقش پدر در زندگي هر انساني سخن به ميان آمده است و حتي براي تكريم و احترام وي روزي چون خجسته زادروز امير مومنان علي(ع) در ايران انتخاب و معرفي شده است. آموزه هاي قرآني سرشار از مباحث و مسايلي است كه ارتباط تنگاتنگي با حقوق پدر و نيز نقش و مقام آموزشي، تربيتي و پرورشي پدر نسبت به فرزند دارد.
نويسنده در اين مطلب بر آن است تا براساس آموزه هاي قرآني به مسايلي چون احترام به پدر، اذيت و آزار پدر، حقوق پدر، مسئوليت پدر و مانند آن بپردازد و نگرش قرآن را درباره پدر تبيين و روشن سازد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
مفهوم شناسي پدر
وقتی من پیر میشوم
امیدوارم من را درک کنی و با من صبور باشی
امیدوارم در آن شرایط روی من فریاد نکشی
افراد پیر خیلی حساس هستند
خیلی افسرده و غمگین میشوند وقتی که رویشان فریاد میکشید
امیدوارم که مرا کر صدا نکنی
تکرار کن آنچه را که گفتی یا آنرا برای من بنویس
من در حال پیرتر شدن هستم
امیدوارم با من صبور باشی و مرا در بلند شدن کمک کنی
مثل زمانیکه من تو را در راه رفتن کمک میکردم زمانیکه کودک بودی
امیدوارم که همچنان به من گوش دهی و مرا مسخره نکنی یا از گوش دادن به سخنان من خسته نشوی
آیا به خاطر می آوری وقتی که کودک بودی و یک بالون میخواستی
یادت هست چندین بار خواسته ات را تکرار کردی تا در آخر به هدفت رسیدی
حس بویایی من متعلق به یک شخص پیر است
بدن من دیگر ضعیف شده است و براحتی سرما میخورم
آیا بخاطر می آوری زمانیکه تو کودک بودی
برای اینکه تو را به حمام ببرم باید به دنبالت میدویدم زیراکه تو دوست نداشتی به حمام بروی
منظور من را خواهی فهمید زمانیکه تو هم پیر شدی
من همیشه تنها هستم و کسی را ندارم که با او صحبت کنم
میدانم که سرت شلوغ است
حتی اگر به داستانهای من علاقه مند نیستی لطفا برای من اندکی وقت بگذار
آیا به خاطر می آوری زمانی را که کودک بودی
من به همه داستانهای تو درباره خرست تدی گوش میکردم
اگر زمانی رختخوابم را خیس کردم امیدورام صبور باشی و در آخرین لحظات زندگیم از من مراقبت کنی
و نگران نباش
خدای مهربان من
می دانم ! همیشه خطا از من است... از من که سالهاست گفتهام “ایاک نعبد”
اما به دیگران هم دلسپرده ام.
از من که سالهاست گفتهام ”
ایاک نستعین” اما به دیگران هم تکیه کرده ام.
خدای مهربان من!
چه خود ساخته هایی که مرا سوخت
و چه سوختن هایی که مرا ساخت
خدایا
بر من این نعمت را ارزانی دار که :
از سوختنم، ساخته ای آباد برجا ماند . . .
که در پی تسلی دادن باشم تا تسلی یافتن
و در پی فهمیدن باشم تا فهمیده شدن . . .
خدایا!
آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم
و آنگونه بمیران که به وجد نیاید کسی از نبودنم . . . .
دیگر اینکه
خدای خوب من!
نمی گویم دستم را بگیر
عمری است گرفته ای
مبادا که رها کنی!
خدا در نگاه منتظر کسی است که به دنبال خبری از توست
خدا آنجاست
او جایی است که همه شادند
زندگی چالشی بزرگ است
دنیا چیزی نیست که آن را واگذاریم
خداوند زندگی را به ما نبخشیده است تا از آن روی برگردانیم
آیا "زندگی" را "زندگی کرده ای"؟!
زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید.
به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.»
آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟»
زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.»
آنها گفتند: « پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می مانیم.»
عصر وقتی شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد.
شوهرش به او گفت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائید داخل.»
زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمی شویم.»
زن با تعجب پرسید: « چرا!؟» یکی از پیرمردها به دیگری اشاره کرد و گفت:« نام او ثروت است.» و به پیرمرد دیگر اشاره کرد و گفت:« نام او موفقیت است. و نام من عشق است، حالا انتخاب کنید که کدام یک از ما وارد خانه شما شویم.»
زن پیش شوهرش برگشت و ماجرا را تعریف کرد. شوهـر گفت:« چه خوب، ثـروت را دعوت کنیم تا خانه مان پر از ثروت شود! » ولی همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟»
فرزند خانه که سخنان آنها را می شنید، پیشنهاد کرد:« بگذارید عشق را دعوت کنیم تا خانه پر از عشق و محبت شود.»
مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بیرون رفت و گفت:« کدام یک از شما عشق است؟ او مهمان ماست.»
عشق بلند شد و ثروت و موفقیت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسید:« شما دیگر چرا می آیید؟»
پیرمردها با هم گفتند:« اگر شما ثروت یا موفقیت را دعوت می کردید، بقیه نمی آمدند ولی هرجا که عشق است ثروت و موفقیت هم هست! »
آری… با عشق هر آنچه که می خواهید می توانید به دست آوردید
|
کودک نجوا کرد:خدایا با من صحبت کن و یک چکاوک آواز خواند ولی کودک نشنید پس کودک با صدای بلند گفت:خدایا با من حرف بزن؛ و آذرخش در آسمان غرید ولی کودک متوجه نشد. کودک فریاد زد:خدایا به من معجزه ای نشان بده؛و یک زندگی متولد شد ولی کودک نفهمید. کودک ناامیدانه گریست و گفت:خدایا مرا لمس کن و بگذار تو را بشناسم پس خدا نزدیک آمد و او را لمس کرد! ولی کودک بال های پروانه را شکست و درحالی که خدا را درک نکرده بود از آنجا دور شد... |
به سلامتی پدرا
به سلامتی اون پدری که هنگام تراشیدن موی کودک مبتلا به سرطانش گریه ی فرزندش رو دید
ماشین رو داد به دستش در حالی که چشمانش پر از گریه بود گفت : حالا تو موهای منو بتراش !
به سلامتی پدری که نمی توانم را در چشمانش زیاد دیدیم ولی از زبانش هرگز نشنیدم ...!!!
به سلامتی پدری که طعم پدر داشتن رو نچشید ،اما واسه خیلی ها پدری کرد
به سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشه میره کارگری برای سیر کردن شکم بچه اش ،
اما بچه اش خجالت میکشه به دوستاش بگه این پدرمه !
سلامتی اون پدری که شادی شو با زن و بچش تقسیم میکنه اما غصه شو با سیگار و دود سیگارش . . .
به سلامتی پدری که کفِ تموم شهرو جارو میزنه که زن و بچش کف خونه کسی رو جارو نزنن..
همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم ، که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود…
ولی پدر ...
یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند
خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست
فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …
بیایید قدردان باشیم ...
به سلامتی پدر و مادرها
پدرم هر وقت میگفت "درست میشود" ... تمام نگرانی هایم به یک باره رنگ میباخت...!
وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره ، میفهمی پیر شده !
وقتی داره صورتش رو اصلاح میکنه و دستش میلرزه ، میفهمی پیر شده !
وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره ، میفهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه...
و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو هستش ، دلت میخواد بمیری
پدرم ،تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته هاهم میتوانند مرد باشند ! به سلامتی هرچی پدره
خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گرددبه سلامتی هرچی پدره
While a man was polishing his new car, his 4 yr old son picked up a stone and scratched lines on the side of the car.
مرد آنچنان عصباني شد كه دست پسرش را در دست گرفت و چند بار محكم پشت دست او زد بدون آنكه به دليل خشم متوجه شده باشد كه با آچار پسرش را تنبيه نموده.
مادر! درستایش دنیای پرمهرت ، ترانه ای از اخلاص خواهم سرود وگلدسته ای از مهر بر گردنت خواهم آویخت.
شکوه عشق را در زمزمه های مادرانه ات می یابم وانگیزه خلقت را از قلب پرمهرت می خوانم.
مادر، بوسه بر دستان خسته تو جانم را زنده می کند و دیدار تو عشق را در دلم به ارمغان می آورد.
ایمانم از دعای توست وخدایم را از زبان تو شناخته ام ، عبادت را تو به من آموخته ای ، مادر! ای الهه مهر.
تو گلی خوشبو از بهشت خدایی که گلخانه دلم از عطرتو سرشار است ، از تبار فاطمه ای وگویی وجود تو را با مهر فاطمه سرشته اند پس همیشه دعایم کن چراکه دعایت سرمایه فردای من است.
... مادرم ! به پاس آنچه به من داده ای ، به ستایش محبتهای بی اندازه ات ، و به وسعت همه خوبیهایت دوستت دارم
است
متن ویدئوی استفان آینهورن
هنر مهربان بودن
خیلی متشکرم، یکروز با مردی ملاقات کردم که یکی از نزدیکانش را در تصادف از دست داده بود. او آنچه را در اورژانس بیمارستان پیش آمده بود، برایم تعرف کرد. او گفت: همه خیلی مهربان بودند. آیا می دانید چه کسی بیشتر از همه به ما کمک کرد؟ من شروع کردم به حدس زدن که شاید پرستار، دکتر، یا کشیش بیمارستان بوده است. آن مرد سرش را تکان داد و گفت: نه، بهیار بیمارستان بود؛ زیرا در اتاق در کنار ما نشست. برای مدت نسبتاً طولانی حرف زیادی نزد. کار چندانی نکرد، ولی در کنار ما نشسته بود و به ما توجه داشت. او گفت: برای این کارش تا زنده هستم از او سپاسگزارم. کاری که او در آن روز کرد علامت عشق و مهربانی بود. ما هر روز با صدها نفر از همنوعانمان در خانه، در اتوبوس، در مغازه، در محل کارمان برخورد می کنیم و در هر یک از این برخوردها، تصمیم می گیریم چگونه با خواهران و بردرانمان ارتباط برقرار می کنیم. می توانید بگوئید که در واقع زندگی از این برخوردها تشکیل می شود. این ارتباط ها به زندگی معنا می دهند. شما با این کلمه آشنا هستید: مهربانی، این کلمه شهرت بدی پیدا کرده است. مهربانی ضعف یا ساده لوحی محسوب می شود. گاه گفته می شود: او مهربان است ولی گاوهای مزرعه هم مهربانند و من می گویم که زمان آن رسیده که تغییری اساسی در مورد کلمه مهربانی داده شود. من می گویم مهبانی نه ساده لوحی است و نه ضعف. مهربان بودن فقط زیبا نیست، بلکه راه موفقیت است. روشی که ما با همنوعانمان رفتار می کنیم می تواند برای سرنوشت خودمان در مقام فرد، در گروه، در اجتماع اثر بگذارد و موضوع اصلی این بحث این است که مهربانی، راه موفقیت است. باید ببینیم آیا می توانم شما را متقاعد کنم؟ ابتدا سئوالی مطرح می کنم: چه خصوصیت برجسته ای می خواهید داشته باشید؟ بین پنج خصوصیت فقط یکی را می توانید انتخاب کنید که عبارتند از:
زندگی فرصتی است ، غیر قابل بازگشت ...
زندگي موهبت است ، بپذيريدش
زندگي زيباست ، تحسينش كنيد زندگي اندوه است ، با آن مواجه شويد زندگي تكاپو است ، به آن تن دهيد زندگي شادماني است ، برايش نغمه سر دهيد زندگي تعهد است ، به عهدش وفا كنيد زندگي گرفتاري است ، تحملش كنيد زندگي راز است ، كشفش كنيد زندگي لذت است ، از آن بهره ببريد زندگي اميد است ، آرزويش كنيد زندگي سفر است ، به پايانش برسانيد زندگي مساله است ، حلش كنيد زندگي هدف است ، آن را به دست آوريد زندگي نبرد است ، در آن جرات حضور داشته باشيد به خدا توکل کنید و امیدوار باشین که روزی آرزوهاتون برآورده می شه ...
عشقی که بین شما و نامزدتان به وجود میآید را به خوبی بتوانید در دراز مدت حفظ کنید .
در همین راستا توصیه هایی برای شما داریم :
1- بخاطر علاقه ای که به اطرافیانتان دارید با بروز کوچکترین مشکلی با اطرافیان از او ناراحت نشوید و به نامزدتان پرخاش نکنید
2- در زندگی قهرمان کسی است که با مشکلاتی که بر سر راهش قرار میگیرد به درستی بجنگد نه اینکه با رسیدن کوچکترین مشکلی بگریزد ; شما مجهز به بزرگترین سلاح برای مبارزه هستید ، سلاح شما عشقتان است . از این سلاح به خوبی استفاده کنید تا بتوانید بر مشکلاتتان غلبه کنید .
3- در زندگیهای مدرن امروزی که هر دو زوج برای تامین مخارج زندگی باید شاغل باشند و هر دو در محیط بیرون نیز کار کنند ، فرصت این که دو زوج یکدیگر را ملاقات کنند بسیار کم است ، پس توصیه میکنیم در این فرصت محدود و کم به جای این که با نامزدتان به نزاع یا دعوا برخیزید بهتر است با یکدیگر در محیطی کاملا آرام صحبت کنید تا بتوانید هم خستگی یک روز کاری را از تنتان بیرون کنید و هم این که برای یک روز کاری دیگر نیز آماد شوید .
4- همیشه سعی کنید به صحبتهای نامزدتان با اشتیاق کامل گوش دهید تا او برای این که با شما صحبت کند تمایل بیشتری داشته باشد . نه این که هنگامی که نامزدتان با شما صحبت میکند کاملا بی تفاوت باشید یا این که برای مثال خمیازه بکشید ، خمیازه کشیدن شما بزرگترین توهینی است که ممکن است به نامزدتان داشته باشید زیرا با خمیازهتان به او میگویید : که از صحبتها و حرفهای تو خسته شده ام ، فکر نمی کنی که بهتر است به صحبتهای پوچ ات پایان دهی ؟؟ آیا مشاهده میکنید با یک حرکت کوچک چقدر میتوانید معانی منفی به نامزدتان منتقل کنید .
5- زمانهایی در زندگی هر شخصی فرا میرسد که دوست دارد تنها باشد ، تمایل دارد که با افراد دیگر کم تر صحبت کند ; در این مواقع به نامزدتان پرخاش نکنید ، اجازه دهید او مدتی در تنهایی خود باشد اما اجازه ندهید این عزلت نشینی به درازا بکشد زیرا در این صورت عواقب وخیمی برای نامزدتان به دنبال دارد .
6- با یاد آوری خاطرههای عاشقانهتان ، در طولانی کردن مدت رابطهتان بکوشید . شما اگر میخواهید تا آخر عمرتان مانند دو فرد عاشق زندگی کنید هر چند وقت با هم به مرور خاطرههای اول آشناییتان بپردازید.
7- بعد از بچه دار شدن هیچ گاه عشقی را که به همسرتان دارید با عشقی که به فرزندان دارید جایگزین نکنید ، زیرا بسیاری از خانمها یا حتی آقایان هنگامی که فرزندشان به دنیا میآید ، مهر و محبتی که به همسرشان داشتهاند را فراموش میکنند ، علاقه اشان را نثار فرزندان میکنند . فرزندان روزی بزرگ میشوند ، هر یک ازدواج میکنند و به دنبال زندگی خود میروند . اگر شما هم چین فردی هستید توصیه میکنیم که همین امروز به این کار پایان دهید .
8- به نامزدتان ابراز علاقه کنید به طور مستقیم و با صراحت کامل به او بگویید که دوستش دارید . هیچ گاه از این که به نامزدتان بگویید دوستش دارید خجالت نکشید یا پیش خود نگویید اگر به او بگوییم دوستش دارم ، و او به این موضوع پی ببرد دیگر من را مثل سابق دوست نخواهد داشت .
9- هیچ گاه در برابر دوستان یا اقوامتان همسر یا نامزد خود را بی ارزش نکنید
10- کتابهایی در رابطه با روابط زن و شوهر بخوانید تا بتوانید اطلاعات خود را گسترش دهید
عید نوروز با عطر بهار فرا می رسد.
بسياري از مردم گرد و غبار را روي ميز و اشياء خانه مي بينند؛ اما غبار و زنگار نشسته بر جان و روان خود را نمی ببيند.
آری همان گونه كه جسم، هرازگاهي نيازمند شست وشو است تا چرك زدايي شود، لازم است تا روان نيز زنگارروبي شود.
در حالي كه سالي يك بار خانه د ل هايشان را به آب صفا و صميمت نمي شويند و غبار و زنگار از آينه دل به ايمان و تقوا پاك نمي كنند.
در این بهار طبیعت، خاك نشسته بر جان و تن خویش را به باران عشق بشوئیم و گل فطرت پاک الهی خود را دوباره شکوفا سازیم.
مغز قبل از قلب عاشق می شود
افرادی که عاشق می شوند این حس عجیب و ناشناخته را بیشتر در قلب و شاید در شکم خود احساس کنند اما حقیقت این است که احساس عشق توسط 12 بخش ویژه از مغز و پیش از اینکه حتی فرد درباره این حس چیزی بداند ایجاد می شود.
به گزارش مهر، استفانی اورتگ استادیار روانشناسی و عصب شناسی دانشگاه سیراکاس در نیویورک معتقد است مغز انسان پیش از اینکه خود فرد آگاه شود عاشق شدن وی را احساس می کند. این به آن دلیل است که انسان نمی تواند فعال شدن بخشهایی ویژه از مغز خود را مشابه زمانی که بالا رفتن تپش قلب و یا حس دلشوره شدید خود را احساس می کند درک کند. در این شرایط مغز تنها سیگنالی به بدن ارسال کرده و به بدن اعلام می کند: اینجا اتفاقی در حال وقوع است.مغزدر واقع احساساتی که در بدن برانگیخته می شوند نیز بر روی مغز تاثیر گذاشته و یک چرخه دائمی از عشق در فرد به وجود می آورد. به بیان دیگر، شاید حس عشق ابتدا از مغز آغاز شود اما این احساس مشابه یک مسیر دو طرفه میان بدن و مغز برای همیشه برقرار است.اورتگ با اسکن مغز افرادی که عاشق شده اند موفق به کشف 12 منطقه مغزی شده که در این دوران به شدت فعال شده و به همکاری یکدیگر به تولید دوپامین، اکسیتوسین، ادرنالین و واسوپرسین می پردازند، عوامل شیمیایی که با ایجاد احساس خوشی و اعتماد در ارتباطند.مناطق فعال مغز فردی که عاشق شده استبه گفته وی شبکه بسیار ویژه ای در مغز وجود دارد که در هنگام ایجاد احساس عشق در فرد، سه سیستم اصلی در این شبکه فعال می شوند از جمله این سیستمها سیستم احساسی و سیستم انگیزشی هستند.سیستم انگیزشی بخشی از مغز است که در افراد معتاد نیز فعال است اما اورتگ معتقد است عشق چیزی فراتر از احساسات یا حس اعتیاد است، این احساس یک فرایند پیچیده مغزی است که به شکلی می توان آن را عقلانی نیز خواند.تحقیقات پیشین نشان داده بودند مناطق شناختی مغزی که به واسطه عشق تحریک می شوند با تجسم فرد از خودش در ارتباط است، بخشی از مغز که اختلال در آن منجر به ایجاد بیماری هایی از قبیل آنورکسیا می شود. در این بیماری فرد به دلیل اختلالی که از تصویر خود دارد خود را همواره چاق دیده و به دلیل نخوردن غذا دچار سو تغذیه شدید می شود.
بر اساس گزارش ان بی سی، محققان بر این باورند با درمان و بهبود دادن این بخش از مغز می توان روابط سالم تر و پایدارتری را میان انسانها را به وجود آورد
پرسیدم..... ،
وقتي بزرگتر ميشن ، پول دارن اما وقت ندارن.
وقتي هم که پير ميشن ، پول دارن وقت هم دارن اما . . . مادر ندارن!...
به سلامتي همه مادراي دنيا...
.
بايد در زندگي او چنين آدمي باشيد:
.
.
يك دوست
يك همدم
يك عشق
يك پدر
يك برادر
يك رئيس
يك نجار
يك برقكار
يك لوله كش
يك مكانيك
يك دكتر
يك طراح
يك متخصص روابط جنسي
يك متخصص زنان
يك روانپزشك
يك رونكاو
يك ماساژور
يك شنونده خوب
يك برنامه ريز خوب
يك آدم تميز
با احساس
ورزشكار
گرم
دلسوز
شجاع
باهوش
بامزه
خلاق
قوي
رقيق القلب
همدرد
پرتح مل
آينده نگر
بلندپرواز
لايق
قابل اعتماد
راستگو
قابل اتكا
و
سكسي
.
.
.
.
و اين نكات را هرگز فراموش نكنيد :
.
.
مدام از او تعريف كنيد
عاشق خريد كردن باشيد
صادق باشيد
پول تان از پارو بالا بره
و به دخترهاي ديگه هم نگاه نكنيد
.
.
..
و در عين ح ال شما بايد:
.
.
.
تمام توجه تان را به او معطوف كنيد و اصلا توقع همين رفتار را از او نداشته باشيد
زمان زيادي را به او اختصاص بدهيد، مخصوصا در تنها گذاشتنش
به او فضاي كافي بديد، ( اين يعني : هيچ وقت نپرسيد كه كجا ميري)
.
.
.
و تاكيد مي كنم كه اين سه چيز را هرگز فراموش نكنيد:
.
.
تولدش را
سالگردهاي مشتركتان را
و قرار ملاقات هايي كه مي گذاره
.
.
.
.
.
.
.
.
و حالا خانم هاي مح ترم چه طور مي توانند يك مرد را خوشح ال كنند:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
فقط دست از سرش برداريد و تنهايش بگذاريد
اس ام اس مخصوص خداوند
خدایا من حواسم به همه هست به جز تو
پس تو هم حق داری، حواست به همه باشه به جز من . . .
.
.
.
از تصادف جان سالم بدر برده بود
و می گفت زندگی خود را مدیون ماشین مدل بالایش است
و خدا همچنان لبخند می زد . . .
.
.
.
اس ام اس در مورد خداوند
الهی در شب قبرم بسوزان / ولی محتاج نامردان مگردان
اعطا کن دست بخشش همتت را / خجل از روی محتاجان مگردان . . .
.
.
.
یا رب گناه جمله جهان را به ما ببخش / ما را سپس به رحمت بی منتها ببخش
هر چند ما نه ایم سزاوار رحمتت / ما را بدانچه نیست سزاوار ما ببخش . . .
.
.
.
دوبیتی خداوند
خدایا
راهی نمیبینم ، آینده پنهان است اما مهم نیست
همین کافیست که تو راه را میبینی و من تو را . . .
.
.
.
پیامک با موضوع خداوند
خدا یا گر نبخشی آنچه خواهم/گر ببخشی درد وبلا تو با هم
به نام حکمت آنرا می پذیرم/که عشق غیر تو باشد گناهم . . .
.
.
.
نا کرده گناه در جهان کیست ؟ بگو
آن کَس که گنه نکرده چون زیست؟بگو
من بد کنم وتو بد مکافات دهی
پس فرق میان من و تو چیست؟ بگو . . .
.
.
.
آفرین ها بر تو بادا ای خدا / ناگهان کردی مرا از غم جدا
گر سر هر موی من گردد زبان / شکر های تو نیاید در بیان
تو در جان منی من غم ندارم / تو ایمان منی من کم ندارم . . .
.
.
.
می گن با هرکی دوست بشی شکل و فرم اونو می گیری
فکرشو بکن...
اگه با خدا دوست بشی ، چه زیبا شکل می گیری . . .
.
.
.
آرامش چیست ؟
نگاه به گذشته و شکر خدا
نگاه به اینده و اعتماد به خدا
نگاه به اطراف و جستجوی خدا
نگاه به درون و دیدن خدا
لحظه هایت سر شار از بوی خدا . . .
.
.
.
آنهایی که به بیداری خداوند اعتماد دارند ، راحت تر می خوابند . . .
.
.
.
خداوندا، مگذار آنچه را که حق می دانم
به خاطر آنچه که بد می دانند، کتمان کنم . . .
.
.
.
در مقابل تقدیر خداوند مثل کودکی یک ساله باش
وقتی او را به هوا می اندازی، می خندد
چون ایمان دارد که تو او را خواهی گرفت . . .
.
.
.
خدا همه چیز را در یک روز خلق نکرده،
ولی امان از این آدمیزاد که می خواد همه چیز رو یک روزه
بدست بیاره و داشته باشه . . .
.
.
.
خداوندا
مرا واسطه عشق خود میان آدمیان کن
تا آنجا که نفرت است عشق را ارزانی کنم
آنجا که تقصیر وگناه است ببخشایم
آنجا که تفرقه وجدایی است پیوند بزنم
.
.
.
به نام بی نام او بیا تا شروع کنیم / در امتداد شب نشینیم و طلوع کنیم
مهم نیست چگونه، چطور و چند / به یک تلنگر ساده بیا تا رجوع کنیم
ببین که خاک چگونه به سجده افتاده / چرا غرور و تفاخر بیا تا رکوع کنیم . . .
.
.
.
خداوندا
گرفتار آن دردم که تو درمان آنی بنده آن ثنایم که تو سزای آنی . . .
.
.
.
ملت عشق از همه ی دین ها جداست /عاشقان را ملت و مذهب خداست . . .
.
.
.
من جامه عاشقی به تن خواهم کرد
در وادی عشق ترک من خواهم کرد
یا وصل تو را به کام دل خواهم دید
یا جامه عاشقی کفن خواهم کرد . . .
.
.
.
خداوندا تو را می خواهم ای از خاکیان برتر
تو را می گریم ای در کهکشان جاری
سکوت بغضهایم را جوابی ده
غریبی های اشکم را پناهی باش . . .
.
.
.
بر رهگذرم هزار جا دام نهی
گویی بگیرمت اگر گام نهی
یک ذره ز حکم تو جهان خالی نیست!
حکمم تو کنی و عاصیم نام نهی؟
.
.
.
به صدای ناز باران تو بخوانیم دوباره / تو به انتهای حیرت برسانیم دوباره
ز سر جهالت خود ز در تو خود براندم / تو کریم تر از انی که برانیم دوباره . . .
دعای خیر پدر
مرد جوانی ، از دانشكده فارغ التحصیل شد. ماهها بود كه ماشین اسپرت زیبایی ، پشت شیشه های یك نمایشگاه به سختی توجهش را جلب كرده بود و از ته دل آرزو می كرد كه روزی صاحب آن ماشین شود . مرد جوان ، از پدرش خواسته بود كه برای هدیه فارغ التحصیلی ، آن ماشین را برایش بخرد. او می دانست كه پدر توانایی خرید آن را دارد.
بالاخره روز فارغ التحصیلی فرا رسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصی اش فرا خواند و به او گفت : من از داشتن پسر خوبی مثل تو بی نهایت مغرور و شاد هستم و تو را بیش از هر كس دیگری در دنیا دوست دارم. سپس یك جعبه به دست او داد. پسر ، كنجكاو ولی ناامید ، جعبه را گشود و در آن یك انجیل زیبا ، كه روی آن نام او طلاكوب شده بود ، یافت . با عصبانیت فریادی بر سر پدرش كشید و گفت : با تمام مال و دارایی كه داری ، یك انجیل به من می دهی ؟ كتاب مقدس را روی میز گذاشت و پدر را ترك كرد.
سالها گذشت و مرد جوان در كار و تجارت موفق شد . خانه زیبایی داشت و خانواده ای فوق العاده.
یك روز به این فكر افتاد كه پدرش ، حتما خیلی پیر شده و باید سری به او بزند. از روز فارغ التحصیلی دیگر او را ندیده بود. اما قبل از اینكه اقدامی بكند، تلگرافی به دستش رسید كه خبر فوت پدر در آن بود و حاكی از این بود كه پدر ، تمام اموال خود را به او بخشیده است . بنابراین لازم بود فوراً خود را به خانه برساند و به امور رسیدگی نماید . هنگامی كه به خانه پدر رسید ، در قلبش احساس غم و پشیمانی كرد.
اوراق و كاغذهای مهم پدر را گشت و آنها را بررسی نمود و در آنجا ، همان انجیل قدیمی را بازیافت . در حالیكه اشك می ریخت انجیل را باز كرد و صفحات آن را ورق زد و كلید یك ماشین را پشت جلد آن پیدا كرد.
در كنار آن، یك برچسب با نام همان نمایشگاه كه ماشین مورد نظر او را داشت ، وجود داشت . روی برچسب ، تاریخ روز فارغ التحصیلی اش بود و روی آن نوشته شده بود : تمام مبلغ پرداخت شده است .
چند بار در زندگی دعای خیر فرشتگان و جواب مناجاتهایمان را از دست داده ایم ، فقط برای اینكه به آن صورتی كه انتظار داریم رخ نداده اند؟!
كائنات می تواند به سرعت خواسته هایت را برآورده كند؛ اگر تأخیر در دریافت آنها است ؛ بدین دلیل است كه هنوز به اندازه كافی خواسته هایت را باور نداری ، نمی شناسی و یا احساس نمی كنی!!
تو تنها آشنا هستی که قلب مهربان داری، دلی با وسعت دریا به رنگ آسمان داری.
تا حالا دقت کردید که توی مراسم عرفانی و روحانی و جاهای مقدس چرا شمع روشن میکنن؟
تا حالا به این فک کردید که چرا روی کیک تولد شمع میذارن و لحظه فوت کردن شمع میگن آرزو کن؟
به نظرتون این کار بی دلیل انجام میشه؟
راز شمع چیه؟
جواب این سوال ها رو اگه بخوایم پیدا کنیم به یه نکته اول باید اشاره کنیم:
عالم خلقت اگه تجزیه بشه به چهار عنصر می رسیم:آب...آتش...باد...خاک...
و در دل این چهار عنصر شعور الهی وجود داره...
اگه موقع دعا کردن جایی باشیم که این چهار عنصر وجود داشته باشن استجابت دعا به شدت اتفاق میفته...
شمعی که می سوزه این چهار عنصر رو با هم داره:
موم شمع:خاک...
شعله شمع:آتش...
دود شعله:باد...
موم ذوب شده:آب...
وقتی موقع دعا کردن به شمع در حال سوختن نگاه میکنی به شعور الهی متصل تر میشی و درحالت آلفای ذهنی قرار می گیری...حالتی که در اون به شعور الهی و خدای درونت وصل میشی...
و دعا به راحتی به عالم بالا میره و به استجابت میرسه اگه با قوانین خیر هماهنگ باشه...
راز شمع اینه...
برای همین در محراب ها و مکان های مقدس برای دعا کردن شمع روشن میکنن
و روی کیک تولد شمع میذارن و لحظه فوت کردنش میگن آرزو کن!
یه پیشنهاد:
برای دعا کردنتون یه جای کوچیک توی اتاقتون درست کنید شبیه محراب عبادت...شمع بدارید و هر چیز دیگه ای که بهتون انرژی مثبت میده...مثلا قرآن...گل...آب...یا عکس اونی که دوستش دارید...وقتی می خواید دعا کنید...بیاید کنار محرابتون...شمع رو روشن کنید و رو به روش بشینید...چند دقیقه به سوختنش نگاه کنید با تمام وجود...بعدش چشماتون رو ببندید دعای خودتون رو بگید و اون رو توی ذهنتون تصور کنید و با خدای خودتون حرف بزنید...بعدش چشماتون رو باز کنید و دوباره به شمع نگاه کنید تا چند دقیقه..
ز زشت رویی پرسیدند :
آنروز که جمال پخش میکردند کجا بودی ؟
. مشکلی که با پول حل شود ، مشکل نیست ، هزینه است
همیشه رفیق پا برهنه ها باش ، چون هیچ ریگی به کفششان نیست . با تمام فقر ، هرگز محبت را گدایی مکن و با نمام ثروت هرگز عشق را خریداری نکن . هر کس ساز خودش را می زند، اما مهم شما هستید که به هر سازی نر قصید
مردی که کوه را از میان برداشت کسی بود که شروع به برداشتن سنگ ریزه ها کرد .
شجاعت یعنی : بترس ، بلرز ، ولی یک قدم بردار
وقتی تنها شدی بدون که خدا همه رو بیرون کرده ، تا خودت باشی و خودش
یادت باشه که : در زندگی یه روزی به عقب نگاه میکنی . به آنچه گریه دار بود میخندی
آدمی را آدمیت لازم است ، عود را گر بو نباشد ، هیزم است
کشتن گنجشکها ، کرکس ها را ادب نمی کند .
زندگینامه حضرت عباس (ع)
در روزهاى كودكى عباس، پدر گرانقدرش چون آیینه معرفت، ایمان، دانایى و كمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهى و رفتار آسمانىاش بر وى تاثیر مىنهاد.
خاندان حضرت عباس (ع):
در سال 26 هجری قمری، حضرت عباس (ع) پایه عرصه گیتی نهاد. مادر گرامیش فاطمه، دخت حزام بن خالد بن ربیعه بن عامر كلبی و كنیه اش (ام البنین) بود.
چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه (س) بود، كه امیرالمومنین از برادرش عقیل، كه به اصل و نسب قبایل آگاه بود، درخواست كرد زنی را از دودمانی شجاع برای او خواستگاری كند و عقیل، فاطمه كلابیه (ام البنین) را برای آن حضرت خواستگاری كرد و ازدواج صورت گرفت.
امیرالمومنین (ع) از این بانوی گرامی، صاحب چهار پسر به نامهای عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد.
عباس (ع) ازبرادران دیگرش بزرگتر بود و هر چهار برادر به امام خویش، حسین (ع) وفادار بودند و در روز عاشورا در راه آن امام جان خود را نثار كردند.
ارادت قلبی ام البنین (س) به خاندان پیامبر (ص) آنقدر بود كه امام حسین (ع) را از فرزندان خود بیشتر دوست می داشت؛ بطوری كه وقتی به این بانوی گرامی خبر شهادت چهار فرزندش را دادند فرمود: مرا از حال حسین (ع) باخبر سازید و چون خبر شهادت امام حسین (ع) به او داده شد، فرمود رگهای قلبم گسسته شد، اولادم و هر چه زیر این آسمان كبود است، فدای امام حسین (ع).
دوران كودكی حضرت ابوالفضل العباس (ع):
در روزهاى كودكى عباس، پدر گرانقدرش چون آیینه معرفت، ایمان، دانایى و كمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهى و رفتار آسمانىاش بر وى تاثیر مىنهاد. او از دانش و بینش على(ع) بهره مىبرد. حضرت در باره تكامل و پویایى فرزندش فرمود: ان ولدى العباس زق العلم زقا; همانا فرزندم عباس در كودكى علم آموخت و به سان نوزاد كبوتر، كه از مادرش آب و غذا مىگیرد، از من معارف فرا گرفت. در آغازین روزهایى كه الفاظ بر زبان وى جارى شد، امام(ع) به فرزندش فرمود: بگو یك. عباس گفت: یك حضرت ادامه داد: بگو دو عباس خوددارى كرد و گفت: شرم مىكنم با زبانى كه خدا را به یگانگى خوانده ام، دو بگویم.
پرورش در آغوش امامت و دامان عصمت، شالوده اى پاك و مبارك براى ایام نوجوانى و جوانى عباس فراهم كرد تا در آینده نخل بلند قامت استقامت و سنگربان حماسه و مردانگى باشد. گاه كه على(ع) با نگاه بصیرت آمیز خود آینده عباس را نظاره مىكرد، با لبختدى رضایت آمیز، سرشك غم از دیدگان جارى مىكرد و چون همسر مهربانش از علت گریه مىپرسید، مىفرمود: دستان عباس در راه یارى حسین(ع) قطع خواهد شد.
آنگاه از مقام و عظمت پور دلبندش نزد خداوند چنین خبر مىداد: پروردگار متعال دو بال به او خواهد داد تا به سان عمویش جعفر بن ابىطالب در بهشت پرواز كند. محبت پدرى گاه على(ع) را بر آن مىداشت تا پاره پیكرش را ببوسد ، ببوید و با آداب و اخلاق اسلامى آشنا سازد. از اینرو لحظهاى عباس را از خود دور نمىساخت. فرزند پاكدل على(ع) در مدت 14 سال و چهل و هفت روز، كه با پدر زیست، همیشه در حرب و محراب و غربت و وطن در كنار او حضور داشت.
در ایام دشوار خلافت، لحظه اى از وى جدا نشد و آنگاه كه در سال37 هجرى قمرى جنگ صفین پیش آمد، با آن كه حدود دوازده سال داشت، حماسهاى جاوید آفرید.
مقام علمی حضرت عباس (ع):
حضرت عباس (ع) در خانه ای زاده شد كه جایگاه دانش و حكمت بود. آن جناب از محضر امیرمومنان (ع) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) كسب فیض كردند و از مقام والای علمی برخوردار شدند. لذا از خاندان عصمت (ع) در مورد حضرت عباس (ع) نقل شده است كه فرموده اند: زق العلم زقا، یعنی همان طور كه پرنده به جوجه خود مستقیماً غذا می دهد، اهل بیت (ع) نیز مستقیماً به آن حضرت علوم و اسرار را آموختند.
علامه محقق، شیخ عبدالله ممقانی، در كتاب نفیس تنقیح المقال، در مورد مقام علمی و معنوی ایشان گفته است: آن جناب از فرزندان فقیه و دانشمندان ائمه (ع) و شخصیتی عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاك بود.
مقام حضرت عباس (ع) نزد ائمه (ع):
اگر بخواهیم مقام و منزلت حضرت عباس (ع) را از دیدگاه امامان معصوم (ع) دریابیم، كافی است به سخنان آن بزرگوار درباره حضرت عباس (ع) توجه كنیم.
در شب عاشورا، وقتی دشمن در مقابل كاروان امام حسین (ع) حاضر شد و درراس آنها عمربن سعد شروع به داد و فریاد كرد، امام حسین (ع) به حضرت عباس (ع) فرمود: برادر جان، جانم به فدایت، سوار مركب شو و نزد این قوم برو و از ایشان سوال كن كه به چه منظور آمده اند و چه می خواهند.
در این ماجرا دو نكته مهم وجود دارد یكی آنكه امام به حضرت عباس می فرماید: من فدایت شوم. این عبارت دلالت بر عظمت شخصیت عباس (ع) دارد، زیرا امام معصوم العیاذ بالله سخنی بی مورد و گزاف نمی گوید و نكته دوم آنكه، حضرت به عنوان نماینده خود عباس (ع) را به اردوی دشمن می فرستد.
روز عاشورا هنگامی كه حضرت عباس (ع) از ا سب بر روی زمین افتاد، امام حسین (ع) فرمودند:(الان انكسر ظهری و قلت حیاتی) یعنی (اكنون پشتم شكست و چاره ام كم شد). این جمله بیانگر اهمیت حضرت عباس (ع) ونقش او در پشتیبانی از امام حسین (ع) است.
امام زمان (ع)، در قسمتی از زیارتنامه ای كه برای شهدای كربلا ایراد كردند، حضرت عباس (ع) را چنین مورد خطاب قرار می دهند: السلام علی ابی الفضل العباس بن امیرالمومنین المواسی اخاه بنفسه، الاخذ لغده من امسه، الفادی له،الوافی الساعی الیه بمائه، المقطوعه یداه لعن الله قاتله یزید بن الرقاد الجهنی و حكیم بن طفیل الطائی.
امام زین العابدین (ع) به عبیدالله بن عباس بن علی بن ابی طالب (ع) نظر افكند و اشكش جاری شد. سپس فرمود:هیچ روزی بر رسول خدا (ع) سخت تر ازروز جنگ احد نبود، زیرا در آن روز عموی پیامبر، شیر خدا و رسولش حمزه بن عبدالمطلب كشته شد و بعد از آن روز بر پیامبر هیچ روزی سخت از روز جنگ موته نبود، زیرا در آن روز پسر عموی پیامبر جعفر بن ابی طالب كشته شد سپس امام زین العابدین (ع) فرمود: هیچ روزی همچون روز مصیبت حضرت امام حسین (ع) نیست كه سی هزار تن در مقابل امام حسین (ع) ایستادند و می پنداشتند، كه از امت اسلام هستند و هر یك از آنها می خواستند از طریق ریختن خون امام حسین (ع) به نزد پروردگار می انداخت و ایشان را موعظه می فرمود و كار را تا آنجا كشاندند كه آن حضرت را از روی ظلم وجور و دشمنی به شهادت رساندند. آنگاه امام زین العابدین (ع) فرمود: خداوند حضرت عباس (ع) را رحمت كند كه به حق ایثار كرد و امتحان شد و جان خود را فدای برادرش كرد تا آنكه دو دستش قطع شد. لذا خداوند عزوجل در عوض، دو بال به او عطا كرد تا همراه ملائكه در بهشت پرواز كند، همان طور كه به جعفر بن ابی طالب (ع) هم دو بال عطا فرمود و به تحقیق، حضرت عباس (ع) نزد پروردگار مقام و منزلتی دارد كه روز قیامت همه شهدا به آن مقام و منزلت غبطه می خورند.
ایثار و جانبازی، راز و رمز تعالی حضرت عباس (ع):
با توجه به روایاتی كه در شان حضرت عباس (ع) از ائمه علیهم السلام رسیده و در آن به ایثار و فداكاری در راه امام خویش تصریح شده است، به روشنی، فضیلت و مقام آن بزرگوار آشكار می شود. حضرت عباس (ع) فرزند كسی است كه آیه ( و من الناس یشری نفسه ابتغاء مرضات الله, بقره-207) در شانس نازل شد و از سلاله دودمانی است كه اسوه ایثار و از خودگذشتگی بودند و سوره هل اتی، در شان ایثار ایشان نازل شده است.
فداكاری، ایثار و جانبازی در اسلام و مكتب اهل بیت علیهم السلام از جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ به طوری كه امیرمومنان در جایی ایثار را برترین فضیلت اخلاقی می داند.
در جایی دیگر، علی (ع) ایثار را بالاترین عبادت معرفی می نماید و در روایتی دیگر غایت و هدف تمام مكارم اخلاقی را ایثار و از خودگذشتگی می داند.
علی (ع) در قسمتی از نامه خود به حارث همدانی می فرماید: بدان كه برترین مومنان كسی است كه در گذشتن از جان و خانواده و مال خویش از دیگر مومنان برتر باشد.
حال در اینجا این سوال مطرح می شود كه، مگر سایر شهیدان از جان خود نگذشتند، پس چه چیزی حضرت عباس را از سایر شهیدان متمایز می سازد؟
جواب این است كه معرفت حضرت عباس (ع) از همه شهیدان والاتر و اطاعتش از امام خویش، كاملتر بود. براساس دیدگاه اسلام و مكتب اهل بیت (ع) آنچه اعمال نیك را از یكدیگر متمایز می سازد و ارزش اعمال را متفاوت می كند، همان معرفت و بینش و نیت شخص است و كلام پیامبر اسلام (ص) كه فرمود:
(ضربه علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین) شاید ناظر به این معنا باشد.
در ضمن روایاتی كه در مورد ثواب و عقاب عمل به صورتهای گوناگون و متفاوت نقل شده، به این دلیل است كه ثواب یا عذاب یك عمل معین، با توجه به معرفت و نیت عامل آن متفاوت می شود. به عنوان مثال، ثواب زیارت امام رضا (ع) در روایتهای معتبر به صور متفاوت نقل شده است و در بعضی روایات تصریح شده كه این تفاوت ثواب، به دلیل تفاوت در معرفت اشخاص است.
آری حضرت عباس (ع) با كمال معرفت در راه دین و امام خویش جانبازی نمود و مراحل كمال و تعالی را طی كرد.
القاب تابناك حضرت ابوالفضل العباس (ع)
1. قمر بنىهاشم
بهره مندى بسیار عباس از جمال و جلال و سیماى سپید و زیبا و سیرت سبز و نورانى، زمینه ساز این لقب است.
2. باب الحوائج
كریمى از دودمان كریمان كه چون حاجتمندى سوى او روى كند، خواسته هایش را برآورده مىسازد.
3. طیار
بیانگر مقام و عظمت حضرت عباس(ع) در فضاى عالم قدس و بهشت جاودان است.
4. الشهید
شهادت، كه نشان نمایان ابوالفضل(ع) است و در چهره حیات او درخشندگى بسیار دارد، زمینه ساز این لقب است
5.سقا
دلاورى عباس در صحنه هاى حیرت آور آبرسانى به تشنگان، سبب این لقب شد.
6. عبد صالح
لقبى كه حضرت صادق(ع) در زیارت عموى گرانقدرش بدان اشاره دارد:
السلام علیك ایها العبد الصالح. سلام بر تو، اى بنده صالح خدا.
7. سپه سالار
صاحب لواء یا سپه سالار لقب بزرگترین شخصیت نظامى است و عباس در روز عاشورا این لقب را از آن خود ساخت.
8. پرچمدار و علمدار
یادآور دلاوى و حفظ لشكر در برابر دشمن است. علمدارى عباس(ع) این لقب را برایش به ارمغان آورد.
9. ابوقربه (صاحب مشك)، عمید (یاور دین خدا)، سفیر (نماینده حجت خدا)، صابر (شكیبا)، محتسب (به حساب خدا گذارنده تلاشها)، مواسى (جانباز و مدافع حق)، مستعجل (تلاشگرى مهربان در برآوردن حاجات دیگران) و ... از دیگر لقبهاى ابوالفضل است.
اما چه زیبا و محکم برگشت !
پرده ی خیمه را کنار زد ، نگاهی به سمت خیمه گاه حسین کرد ، صدای تبلِ
لشگر نگاهش را جا به جا کرد ، لشگری جدیدآمده بود. این همه لشکر برای
جنگ با 72 نفر!!؟؟
خدای من ، این جماعتی که من می بینم تا سر از بدن حسین جدا نکند آرام نمی
گیرد ، این چه کار بود من کردم ، من راه را بر حسین بستم، خون فرزند
فاطمه بر گردن من است... آخر دستور امیر عبید الله بود، من مأمور بودم و
معذور ... - حر ! با تو ام ای حر ، خودت را فریب نده !کدام امیر ؟ کدام
دستور ؟ فرزند رسول خدا را به مسلخ بردی ! مُهر بدبختی تا ابد بر پیشانی
توست...
خدای من راه نجاتی بفرست ، چه کار کنم ؟ این طرف خانواده ام ، برادرانم،
مقام ، ... آن طرف حسین ... - حر! با تو ام ای حر ! آزاد باش ،
آزاد... دنیا را می خواهی چکار ؟ 50 سال دیگر ، نه 100 سال دیگر! آخرش چه
! نمی خواهی با حسین باشی و تا ابد مهمان لطف و محبتش ؟
خدایا چرا ! اما گمان نمی کنم حسین مرا بپذیرد ، هر اتفاقی برای حسین
بیفتد خودم را نخواهم بخشید ! - حر ! با تو ام ای حر ! حرکت
کن ، برگرد ، برگرد ، باور کن فردا دیگر دیر می شود ! باور کن.....
*** از اسب پیاده شد ، کفش هایش را بر گردن انداخت و سر به زیر افکند
، دل را به دریا زد... ***
خدایا! می روم ، قسمش می دهم ، التماسش می کنم ، گریه می کنم و نام مادرش
را خواهم برد ...
*** کم کم به خیمه حسین نزدیک می شد... ***
خدایا! قبولم می کند ؟ خدایا چه خواهد شد ...؟!
اما... نوازش صدائی افکارش را به هم ریخت...
خوش آمدی ، خوش آمدی حر ! اِرفع راسک یا حر ! سرت بالا بگیر ! بالا تر ....
به راستی مادرت تو را همانگونه که آزاده هستی آزاده نامید ، ای حر ...
***
حر برای مقابله رفت ! اما چه زیبا و محکم برگشت ! و این توفیق را از
ادب و احترام به فاطمه و فرزندان پاک او که سلام و رحمت خدا بر آنان باد
به دست آورد
خدایا اکنون که گاه یاری فرزند حسین است از تو توفیق برگشت را ، آن هم
زیبا و محکم میخواهم...
مهدی جان ، آیا شود روزی از لب های شیرین تو بشنوم ، ارفع راسک یا حر...
مداحی شیعیان بحرینی در وصف رهبر انقلاب
متن عربی مداحی:
جملات زيبا و پرمعني
(به سلامتی تو که با عشق خدائی با خدائی )
سلامتی رفیقی که تو رفاقت کم نزاشت ولی کم برداشت تا رفیقش کم نیاره
.
سلامتی مداد پاک کن که به خاطر اشتباه دیگران خودشو کوچیک میکنه . . .
.
به سلامتی اون دلی که هزار بار شکست ولی هنوزم شکستن بلد نیست . . .
.
به سلامتی اونایی که تو اوج سختی ها و مشکلات
به جای اینکه تَرکمون کنن درکمون می کنن . . .
.
سلامتی اونایی که
درد دل همه رو گوش میدن
اما معلوم نیس خودشون کجا درد دل میکنن . . .
.
به سلامتی اون رفتگری که تو این هوا داره به عشق زن بچش
کوچه و خیابون رو جارو میزنه که یه لقمه نون حلال در بیاره . . .
.
سلامتی اونایی که تو این هوای دو نفره با تنهاییشون قدم میزنن . . .
.
عشق، از منظر علم
-
من خدایی دارم، كه در این نزدیكی است ، نه در آن بالاها...ه مهربان، خوب، قشنگ، چهره اش نورانیست ، گاهگاهی سخنی می گوید، با دل کوچک من، ساده تر از سخن ساده من. او مرا می فهمد، او مرا می خواند، او مرا می خواهد ، او همه درد مرا می داند...ه یاد او ذکر من است، در غم و در شادی ، چون به غم می نگرم، آن زمان رقص کنان می خندم ، که خدا یار من است، که خدا در همه جا یاد من است ، او خدایست که همواره مرا می خواهد...ه او مرا می خواند، او مرا می خواهد ، او همه درد مرا می داند... ه
مژده وصل دهد صبر به دل روز به روز* صبر یعنی که خدا دست به کار است هنوز دیده و گوش و دل و عقل گواهند همه* که به حق جام به می مانده وفادار هنوز ...
darya